برایت می نویسم
فریاد کنم اندوه سال های نبودنت را
آنقدر از من دوری که برای رسیدن
تقویم قد نمی دهد
اما برایت می نویسم
از ته مانده غرورم
ودل تهی
و چشمهای منتظر
و دردی که با دیدنت تسکین می یابد
از همه وهمه که نشان نبودنت را میدهد
و تمام نامه ها را به آدرسی که ندارم پست خواهم کرد...
می خوام دوباره بنویسم شاید کمی تسکین بگیرم...
می خوام بگم چرا دنیای ما این جوریه؟
چرا با من با تو بد تا میکنه... بد تا کرد...!
چرا بعد این همه آشفتگی و دربه دری همه میگن زندگی کن؟
آخه چه جوری...؟ من که کاری به کسی نداشتم...
داشتم نون عشقمو می خوردم...
به قول شما داشتم زندگی می کردم...
من که به همون دل خوشیهای کوچیکم قانع بودم...
چیزی نخواستم از این دنیا...
این وسط کی رشته الفت گسست... کی بد شد؟ من یا تو...
باشه حتما من بدم که باید بد ببینم...
لابد من باید تنها قربونی این عشق باشم...
من باید خودمو با این نبودنت تطبیق بدم...
من باید از کوچه های اقاقی خاطرات پای پیاده بگذرم...
گریه و حسرت تنها در وجوم من ریشه بزنه...
جوانیم هم به پای تو در این سرای دلتنگی میگذره...
حالا که نیستی می خوام منی نباشه...
بی وفایم قطرات اشکهای بیگناهم میباره تندتر از همیشه...
کجایی... با که هستی... در خیال چه هستی...
خیابان و کوچه ای نمانده که خالی از یاد تو باشه...
با هر بار آمدن باران یاد تو بیشتر در فضای تاریک چشمام موج میزنه...
قطرات سرشکسته نگاهم با آه و انتظار در قلبم رسوب میکنن...
میدونم دیگه بر نمی گردی...
خسته دل و تنها اسیرم در میان بودن و نبودن... میدانم کسی مرا نمی شناسد در این منزلگاهم که بیابانی لخت و عریان است... مکانی است که خودم برای زیستن انتخاب کرده ام حالا بماند خواسته یا ناخواسته... شاید برای یک لحظه غفلت در نگاهم به اینجا تبعید شدم... نمیدانم...فقط میدانم از طلوعی تا غروبی دیگر در اینجا تازیانه خور باد بی وفا شده ام... بوسه های آفتاب بی مهری هم بند بند وجودم را می سوزاند... قطره ای از آسمان ابری چشمهایم سرازیر است... می خواهد بگریزد از این برهوت ولی نمی تواند... ولی من اگر هم بتوانم در اینجا می مانم در اینجا بودن بهتر از با تو بودن است...می خواهم بگویم از عشق بی پایان که حالا نافرجام شده است چه فایده گفتن... از اسمی کهنه بر روی کتاب گفتن چه حاصل... همه چی فانیه... دیگر حرفی نیست جز چشم دوختن به افق های دور و شاید هم دست نیافتنی...
و من هنوز هم عاشقم...
سلام دوست عزیز
وبلاگ قشنگی دارید با نوشته های قشنگتر. لذت بردم
وبلاگ من به روز شد. لطفا بهم سر بزنید. خوشحال می شم.
منتظرتون هستم.
سلام رئوفه عزیز غرض دلتنگی بود و عرض ارادت .
من تمنا کردم که تو با من باشی و
تو به من گفتی هرگز هرگز
و مرا غصه این هرگز .
به امید سبز بودنت .
سلام
خوبی هم نام
خوشحال میشم پشم بیای
شعر پست قبلیت با حال بود
بای
سلام دوست عزیزم
ممنونم از لطفت
به خاطر خوب بودن خود شما است که بقیه رو هم خوب میبینید
دلم خیلی گرفته از عشقی که فلسفه اون رو فقط خدا میدونه
دارم شکست میخورم
دارم میشکنم
برام دعا کن با قلب مهربونت
آپم
دوست داشتی سر بزن
گاهی نرسیدن خیلی بهتر از رسیدنه!
شاید آزادی بهتر از اسارت باشه...
...
امضا:نقطه نویس ۱۷ ساله از تهران
سلام عزیزم
کجایی خانومی؟
دلتنگتیم یه آپ بزن برامون
فدات گلم
بووووووس
سلام خیلی عالی نوشتی
دمت گرم منم مثه تو عاشقم
اگه خواستی یه سری بزن
سلام عزیز
وب جالبی داری دوسش دارم
سلام
آپم خوشحال می شم سر بزنی
سلام عزیزم. اتفاقی اینجا رو دیدمو عکس های بلاگت توجهم رو جلب کرد. البته هیچ کدوم رو نمی شه دید. برای قرار دادن عکس باید اونها رو یا از اینترنت برداری و تو صفحه ات بذاری یا برای عکس هایی که روی هاردت داری باید فضایی روی اینترنت بگیری و عکس هات رو اونجا آپلود کنی و بعد از اونجا آدرس دهی کنی. الان فقط می شه فهمید که عکس ها رو از درایو G هاردت گذاشتی برای خودت نمایش داده می شه اما اگه روی یه کامپیوتر دیگه امتحان کنی می بینی که عکس هات دیده نمی شن. موفق باشی.
بر میخیزم و راهی می یابم
یا می آفرینم
این شعار منه
زانوی غم بغل گرفتن رو نه توصیه میکنم نه تایید
بلند شو و کاری کن
همین
شاد باشی
سلام عزیزکم ....امروز دلتنگی ام را آوردم توی وبلاگ تو ....اما از تو چه پنهون که با خواندن نوشته هات دل تنگ تر شدم
حرفات حرفهای من یا شاید خیلی ها مثل من و تو باشه!!!! البته من نه از عشق شکستی خوردم نه از بی وفایی دوستی!(اگه اگه که به قلبم دروغ نگفته باشم!!!!!)راستش من از زندگی شکست خوردم....زندگی خیلی بیرحمه......میشکنه و میشکنه و بی اعتنا میره جلووووو
نه ***دیگر حرفی نیست جز چشم دوختن به افق های دور و شاید هم دست نیافتنی***؟
سلام رئوفه جان باشه باشه
دو روز ما بهت سر نزدیم
دیگه از یاد رفتیم
نه سری نه پیامی نه صدایئ
نق نق نق نق نق نق نق نق نق
خوبی ؟؟
خوش باشی و شاد
سلام
آپم . ممنون میشم اگه بیای
سلام
خسته نباشی وبلاگ قشنگی داری
به ما هم سر بزن خوشحال می شیم
و اگه با تبادل لینک موافق بودی خبرمون کن
دوباره سلام
خواستم بگم موافقم...من وبلاگت لینک کردم
منتظرم.مرسی
...
امضا : نقطه نویس ۱۷ ساله از تهران
سلام نازنین خوبی دوست خوبم شما یه وقت به دل نگیری مهم نیست مهم بودن در کنار شماست خوب من شما همه مون می نویسیم که بگیم ما هم هستیم حتی در اوج نبودن...
بازم به دیدارم بیا دلت شاد
سلام
سلام رئوفه جان
خوبی؟
ممنون از لطف بیکرانت
چه کنم با این همه لطف؟؟؟؟
لطف بیکران رئوفه
منو تو این شب ها فراموش نکن
ملتمس دعایم
چه کنم با این همه لطف؟
تو بگو
چه می توان کرد؟
تو بگو
لطفی به بیکرانگی وجودت
مواظبت خودت خیلی باش
شاد باشی
چو غنچه در آغاز شکوفایی
چو باران در عبور از رنگین کمان
چو قناری در آوازه خوانی بهاران
چو تلولو نور و رقص برگ ها در انبوه درختان
شاد باشی به ژرفای لطف وجودت
سلام و درود بر شما و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما ...انا انزالنا فی الیله القدر لیله القدر خیر من الف شهر...و شهادت شاه مردان مولای متقیان حضرت امام علی ابن ابی طالب (ع) را بشما و تمام مومنیت تسلیت عرض میکنم و آرزو میکنم در این شبهای عزیز ..شبهای قدر که در رحمت خدا باز و بخشندگی پروردگار بی نهایت است به فیض برسیم و ما را جزو یاران آقایمان و سرورمان امام زمان قرار دهد ......التماس دعا ....در پناه حق ...
...در کمال شوق دستش داده بر جانان خویش ...آن دو مه را کوئیا نبود اندر میان ....ماه کعبه می درخشد در دل جانان خویش ...جمله انجم سر به تعظیمش فرود آورده اند ...گوئیا مولا علی را کرده حق مهمان خویش ...او ولی حق بود این را رسول الله گفت ...زین سبب میسازد او را یار و هم پیمان خویش ...گفت من بر هر که بودم سرور و پیر و مراد ...زین پس آرد نزد حیدر تحفه آن ایمان خویش ...دست او را می فشارم چون علی جان من است ....کیست در عالم گذر سازد دمی از جان خویش ....
سلام رئوفه عزیزم
سلام
لبخندت کو؟
می توانم خواهش کنم؟
شما لطف دارین
سراپا لطفین
شکر به سبب وجودت
شما هم منو دعا کنین
کو؟؟؟؟؟
لطفا
ممنون
سلام سالار
خیلی گلی عزیز
نظرت خوشحالم کرد
ممنون که لینکم کردی
دیده بگشا ای به شهدِ مرگِ نوشینت رضا
دیده بگشا بر عدم ای مستیِ هستی فزا
دیده بگشا ای پس ازسوء القضا حسن القضا
دیده بگشا ازکرم ، رنجورِ دردستان ، علی
بحر ِمرواریدِ غم ، گنجورِ مردستان ، علی
دیده بگشا رنجِ انسان بین و سیلِ اشک وآه
کبرِ پُستان بین و جامِ جهل و فرجامِ گناه
تیر و ترکش ، خون وآتش ، خشمِ سرکش ، بیمِ چاه
دیده بگشا بر سِتم ، دراین فریبستان ، علی
شمعِ شبهای دژم ، ماهِ غریبستان ، علی
دیده بگشا نقشِ انسان ماند باجامی تهی
سوخت لاله ، مرد لِِِِِِیلی ، خشک شد سروِ سهی
زآگهی مان جهل ماند و جهل ماند از آگهی
دیده بگشا ای صنم ای ساقیِ مستان ، علی
تیره شد از بیش و کم ، آیینة هستان ، علی
من باید از کوچه های اقاقی خاطرات پای پیاده بگذرم...
گریه و حسرت تنها در وجوم من ریشه بزنه...
و من هنوز هم عاشقم...
سلام
خسته نباشی عزیزم
مرسی که به ما سر زدی
ما هم شما رو با اشتیاق لینک کردیم
بازم بیا
خوشحال می شیم
سلاااااااااااااااااااااااااااااام
آپم
نمی آی سر بزنی؟
قربانت یک آدم اینجوری!
سلام دوست خوبم
با این حرفات شرمندم نکن
عزیز من شهرستان درس میخونم و به همین دلیل که نیستم واگرنه مگه میشه شمارو از یاد برد
آپ کردی خبرم کن
-سوت داور..
بازی شروع شد...
بچه بودم...دویدم....بی رحم بودم....دل شکستم.....عاشق شدم.... مهربون شدم...
بزرگ شدم...دست وپا زدم....غرق شدم.... پیرشدم...
بازی تموم شد...
زندگی رو باختم...
سلام وبلاگ واقعا زیبایی داری منم در حسرت پرواز ماندم قصد پرواز دارم وبال پرواز ندارم کلبه خاموشی دارم اگر به خانه من آمدی ای مهربان برای من چراغ بیاور
سلام دیوونه ...
غصه همون دلتنگیه .. مگه نمیگم غصه نخور ...
شاید بگی این کیه که میگه غصه نخور ....!!
من خودتم ..خود خودت ..
خیلی راحت آدمها رو دوست دارم ... خیلی راحت عادت میکنم .. خیلی راحت فراموش می شم ...
و هیچ وقت فراموش نمی کنم ...
از خدا ۳۱ سال خواستم که یکمیش مونده ...
تا من هستم هیچکسی تنها نیست ...
اینو درک کن ... مثل نوشته های خودت ... شعار نیست ..
من کم پیش میاد نظر بدم ولی شادیه تو واسم مهمه دیوونه ..
نظر نمیدم که حتما نظر بدی ... و اگه ندادی هم من هنوز هستم ...
نبینم چونه هات بلرزه و بغض کنی بچه !!
خیلی ساده میگم ...
دوستت دارم هزارتا ...
من به دنبال مرده ها نمی گردم ...
سلام عزیزم نگفتی اجازه میدی برات ارسالش کنم و تو وبلاگت بزاری............ در ضمن تو هم خیلی با احساسی
دوست دارم با این کارم به خیلیا که بین عشق و خدا و هوس موندن کمک کنم خداحافظ عزیزم اگه نخواستی هم تو نظرات بگو مایل نیستم دوست دارم و من شما رو تو لینکم قرار دادم بای هانی
سلام رئوفه جان
سلام سلام
۱۰ ساعت یه بند گریه کردی
چراااااااااااااااا؟
چیزی شده؟؟؟
گاهی حال خوب من وقتیه که گریه می کنم !!!
چون وقتشه
چو برگی که باد به رقصش در می آرد
باید با شور همان لحظه زندگی کرد
گر گریه می کنی
چو کودکان گریه کن
یکی از نخستین چیزهایی که آموختیم گریستن بوده است
گریه بخشی از زندگی است
شاید سریعترین راه به آرامش رساندن دل باشد شاید
گریه کودکات خیلی زود تمام می شود
با شور هر لحظه زندگی کن
گر چنین باشد همه چیز لذت بخش می شود
زندگی تجربه بی بدیلی است
این جهان خانه آزمایش ها و مشکلات است
رئوفه جانم
همه چیز می گذرد
و هیچ چیز ارزشمند تر از برق نگاه تو نیست
بدان همه جهان در چشمان تو جای می گیرد
به همه این دنیا بخند
تو شکوهمندتر از همه هستی آفریده شده ای
به همه این جهان بخند
بگذار هر چه می تواند تلاش کند
..
بخند به همه آنچه که روزگار میکند با انسان
ببخش خیلی حرف زدم
همه به امید لبخندت بود
:)
شب هایت مهتابی
روزهایت آفتابی
و جانت آسمانی باد