حسرت پرواز

عاشق یعنی دچار و فکر کن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک دچار آبی بیکران دریا باشد...

حسرت پرواز

عاشق یعنی دچار و فکر کن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک دچار آبی بیکران دریا باشد...

تولد من و بهار...

۳...۲...۱...

شمارش معکوس واسه افتادن از بغل خدا تو بغل یه فرشته به اسم

مامان

به خدا گفتم من تو دنیا دلم برات تنگ میشه...

خدا گفت یکی از فرشته های من با تو هست که یادت میده چه طوری با من حرف بزنی...

پرسیدم اونجا من تنهام؟

خدا گفت اون فرشته هرجا که بری باهات میاد...

دوباره پرسیدم اونجا خطرناکه کی ازم مراقبت میکنه؟

خدا گفت اون فرشته باتوهست و به قیمت جونش ازت مراقبت میکنه...

پرسیدم اون فرشته چه جوریه؟اسمش چیه؟

خدا بهم گفت اسمش مهم نیست اما میتونی مامان صداش کنی...

با چشمای گریون خدا رو بوسیدم و با فرشته ها خداحافظی کردم.همه جز من خوشحال بودن حتی صدای خنده و شادی چند نفراز اون پایین جایی که اسمش دنیا بود میومد.اما من هنوز میترسیدم...

هنوز چشام پر از اشک بود که فرشته های خدا با یه هورای بلند منو انداختن تو دامن یه فرشته ی دیگه...یهو به خودم اومدم و دیدم از بهشت و خدا و فرشته ها خبری نیست.هیچ کدوم از دوستام که تو بهشت باهاشون بازی میکردم نبودن.من گریه میکردم و بقیه میخندیدن.میترسیدم خدا رو میخواستم.احساس کردم اون فرشته ای که تو بغلش بودم داره همه ی تلاششو میکنه که آروم بشم.همش مثل خدا منو میبوسید.تازه یادم افتاد که خدا گفت یه فرشته هست که خیلی دوست داره...فهمیدم اون مامانه.

یه کمی سردم بود.نمیدونستم چه فصلیه آخه پیش خدا که بودم همش بهار بود.از آدمایی که دورمو گرفته بودن شنیدم که ۲۲اسفنده.زمستون بود سردم بود و من محکم چسبیدم به بغل فرشتم که خودمو گرم کنم...

گذشت و گذشت و اون فرشته و فرشته ی دیگه مدام منو میبوسیدن و هر روز که میگذشت من قد میکشیدم و بزرگ و بزرگتر میشدم.مامان مدام تو گوشم زمزمه میکرد که دختر گلم خوشبخت بشی...معنی خوشبختی رو نمیدونستم اما دلم میخواست میتونستم خوبیای این فرشته ها رو جبران کنم...

گذشت و گذشت...بزرگتر که میشدم چیزای کمتری از خدا و بهشت و اون فرشته ها یادم میومد.آره مثل همه ی آدما از خدا دورتر میشدم و کمتر باهاش حرف میزدم.حالا ۲۱ سال از اون روزا گذشته.روزی که اومدم به این دنیا خدا خیلی دوسم داشت اما حالا مطمئن نیستم که هنوزم دوسم داشته باشه...منم اونطور که میخواستم نتونستم خوبیای فرشته هامو جبران کنم اما اونا عاشقانه دوستم دارن و هنوز برام آرزوی خوشبختی میکنن...

بزرگتر که شدم معنی عشقو فهمیدم.عشقو با خوشبختی توی ذهنم گره زده بودم.عاشق شدم اما خیلی زود فهمیدم عشقی که توی سینمه خوشبختی رو تضمین نکرد.کسی که دوسش داشتم حتی اندازه ی مامانی دلمو شکست.بعدش دیگه را به را دلمو شکستن.ازم یه سنگ ساختن که دیگه با اون دختر بچه ی ساده خیلی فرق میکرد.هر کاری کردم که نذارم دلمو بشکنن آخه شنیده بودم اگه دلم بشکنه دیگه نمیتونم مثل اولا مهربون و عاشق بمونم.اما نه...شکست...شکستن...واسه دلم که از دست رفته بود اشک ریختم...مثل ابر بهاراما این همه بارون نتونست غمای دلمو بشوره و حتی ترک دلمو ترمیم کنه.روزی که شکستم با یه دنیا شرمندگی سرمو انداختم پایینو با خداجون حرف زدم.یه دنیا براش حرف زدم.اون خیلی خوب بود بهم قول داد که کمکم کنه تا آروم شم و دیگه اشتباه نکنم...خدا بهم یاد داد که همه ی آدما رو دوست داشته باشم و همیشه عاشق بمونم اما مراقب باشم که به آدمایی که دوست داشتن براشون سخته نزدیک نشم...

بارها و بارها دوست دارم رو به زبون آوردم اما اون همیشه بیخیال از کنار این کلمه ی به این بزرگی و قشنگی گذشت.کارم شده بود اشک ریختن به خاطر روزای از دست رفته.توی یه منجلاب با اسم و نشون عشق گیر کرده بودم که هرچی بیشتر توش میموندم بیرون اومدنم سخت تر میشد.وقتی عاشقش شدم به دید من خوب و آروم و مهربون بود.دوسش داشتم به خاطر خودش به خاطر دلش.نمیدونم از کجا میدونستم که مهربونه اما اون یه

 آشنای غزیبه بود که شاید روزگاری توی بهشت همبازیم بود.به دلش اعتماد کردم اما نمیدونم چی شد که یه روز چشم باز کردم و دیدم اون خوب مهربون فریادا و ناسزاهاش روی سرم آوار شده.حرفای سردشو مثل پتک توی سرم میکوبید.

من بی تو هیچم تو باورم نکن

خیسم ز گریه تنهاترم نکن

عاشق نبودم که با تو سر کنم

آتش نبودم خاکسترم نکن

اگه عاشقت نبودم اگه بی تو زنده بودم

تو بمون که بی تو غصه میخورم

اگه دل به تو نبستم اگه این منم که هستم

ولی از هوای گریه ات پُرم

اگه شکوه دارم از تو اگه بیقرارم از تو

تو بمون که آشیانه ام تویی

به هوایت ای ستاره به تو میرسم دوباره

اگه عاشقم بهانه ام تویی

دل کنده بودم از همزبونیَت 

پنهون نکردی از من نشونیَت

من پا کشیدم از عهد بسته ام

تو پا فشردی بر مهربونیت

اگه همزبون نبودم اگه مهربون نبودم

چه کنم دل این دلِ شکسته رو

اگه سرد و مرده بودم اگه پر نمیگشودم

به تو بستم این دو بال خسته رو...

 دیگه طاقت نداشتم واسه ی همین دل بریدم با اینکه هنوز دوسش داشتم.حالا رو نمیدونم...شاید یه جور آزردگی جای اون علاقه رو گرفته...بعدش تمام سعیمو کردم که روزای تیره ی گذشته رو فراموش کنم و آدم جدیدی بشم.یه زندگی جدید رو شروع کردم با اعتماد به حرفای خدا:

ثانیه ها رو نشمر واسه کسی که رفته

خوب میدونم عزیزم دوریش برات چه سخته

اما کسی که رفته برگشتنش تو خوابه

باید که باورت شه آرزوهات سرابه

کجا میخوای بری و دنبال اون بگردی؟

چرا تورو نخواستش؟تو که بدی نکردی

ارزش اون چشاتو با گریه پایین نیار

حروم نکن روزاتو با حسرت و انتظار

خودش که نیست خیالش پس چرا زنده باشه

اون که پی بهونست بهتره بره جدا شه

پرامو باز کردم که یه بار دیگه از تو آغوش خدا بپرم.من همیشه از سکوت گریزان بودم...سالهاست که سکوت کردم... و حالا ترس منو تکون میده و من پیوسته به عقب بر می گردم و از خودم این سوال را بارها و بارها می پرسم که آیا من راه را عوضی آمدم ؟.. دلم گرفته از این فریبها و نیرنگها...از این دوروی مردمان بیهوده گو...از اونایی که خدا را در پشت یک تکه ابر پنهون کرده و می کنن و خودشونو قدیس وار خالص خالص می نمایانند...چرا سادگیها همیشه تهش باختنه؟ چرا قلب ساده من همیشه ساخت و ویرون نکرد اما ساخته هاش رو ویرون کرد دست فریب ؟... چرا بالهامو دیگران نمی بینن...پرواز رو از همین سکوی کوچیک هم می شه آغاز کرد...دیگه تو حسرت پرواز موندن اشتباهه...

بگذریم...اینبارخیلی پرحرفی کردم.اومده بودم به بهونه ی تولدم و البته پیشاپیش سال نو بنویسم و از همین حالا عید نوروز رو به همتون تبریک بگم.سال پیش به یه نفر دیگه هم تبریک گفتم اما امسال دیگه اونم تبریک نمیگه بهم.نه تولدمو نه سال نو رو.۲۲ اسفند بیست و دومین بهار زندگیمو آغاز میکنم. بهار من زودتر از بقیه از راه میرسه.به هرحال امیدوارم سال ۸۷ سال خوبی برای هممون باشه.نمیدونم تو این یک سالی که گذشت چه قدر بزرگتر شدم و چه قدرتجربه کسب کردم اما امیدوارم سال جدید دیگه غصه و غم و اشک نداشته باشه چون سال ۸۶ حسابی از شرمندگی دلم و چشام درومدم.ایشالا برای شمام همینطور باشه...

اینم کیک تولدم واسه ی همه دوستای گلم.تشریف بیارید منتظرتون هستم.دیر نکنید وگرنه همشو تنهایی میخورما.آخه کیک تولد خیلی دوست دارم.

مواظب خودتون باشید خدای نکرده ۴شنبه سوری نترکید

دوستون دارم...همیشه بهاری و سبز باشید...

هنوزعاشقما ولی شاد...

خداحافظ تا سال دیگه...

 

 

 

نظرات 77 + ارسال نظر
بهارین جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 02:34 ب.ظ http://baharin.blogsky.com

سلام حسرت پرواز عزیز
کجایی خانوم خانوما؟
آپ هم که نکردی...حسابی تنبل شدی ها!!!
فروردین داره تموم می شه یه وقت عقب نمونی؟
من اپ کردم
اگر بیایی خوشحال می شم..

سارا جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:56 ب.ظ http://sogande-eshgh.blogsky.com

Don’t walk in front of me, I may not follow. Don’t walk behind me, I may not lead. Walk beside me and be my friend.
از جلو سرم نرو، شاید نتونم دنبالت بیام. از پشت سرم گام برندار؛شاید نتونم رهرو خوبی باشم. کنارم راه بیا و دوستم باش.

مرتضی شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:50 ق.ظ

عشق معمائی ست حل نشده
و من معمائی هستم
غلط در بین تو و عشق
معمای من حل نشد
آینه هم شکست
تنها تصور من از خود
آن هم رفت
کسی را دیدم که قصه ام شنیده بود
آن هم رفت
نه آینه ای ماند ، نه شاهدی
هر چه گفت و گفت
همه دود شد
اما در که باز شد
هم آینه بود ، هم شاهد
من هم بودم ، ولی در کنار ...
مرتضی نوشتی اما یادت باشد هیچگاه نخواستی
.
این دفعه نمی دونم به خواهر گلم چی بگم ...
برات آروزی شادی می کنم

مانیا شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 03:14 ب.ظ http://kalaghparbazi.blogsky.com

دیر کردیا!(-:

آرمیتا و عسل شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 03:56 ب.ظ http://hasrat0111.blogfa.com/



00__مهربون همیشگی______7_______________
________0000____________ما آپیدیم____777______________
______0000_______________________77777____________
____00000___گذری_______________7777777_____________
___00000______________________777777777___________
__000000____________77777777777777777777777777777_
_0000000___نیم نگاهی___7777777777777777777777777___
_0000000_________________777777777777777777_______
_0000__00_________________77777777777777777_______
_0000__00000000__________777777777_777777777______
_000000000000___________7777777_______7777777_____
__0000000000___________77777_____________77777____
___0000_000000________777___________________777___
____00000_______0____________0000_________________
______000000__00000______000000______نظری_________
________000000000000000000000_____________________
____________0000000000000000

مرتضی یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 09:01 ق.ظ

سلام خواهر گلم
یه زمانی دلم خیلی گرفته بود اما آلان نه
خدا را شکر وضعیتم بهتره
یه چند روزی هم هست اینترنتم درست و حسابی نیست بعضی اوقات خط نمی ده . مشکل داره
بطور مثال آلان نتونستم جواب کامنت شما رو بدم . یعنی باز نشد . به امید دیدار عزیز
موفق باشی

فرهاد یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:34 ب.ظ http://farhademan.blogsky.com

سلام.خوبی؟؟
اومدم همینجوری بهت سر بزنم.
فعلا بای

امیر دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 06:52 ب.ظ http://azadamir.blogfa.com

Nemidonam khayli vaghte nayomadam chon khayli saram shologhe omadam kish va khayli ozam kharabe khastam ba ye nafar dardoo del konam faghat haminnnn age khastiii dardooo del beshnavii va begiii dardoo deletooo man hastam mamnonam ke doste khobami

مرتضی چهارشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:32 ب.ظ

از دفعه آخری که برات نوشتم چند روزی می گذره . خیلی منتظر جواب کامنتم از طرف شما بودم . اما چنین اتفاقی نیافتاد . دو دلیل منو دوباره مجبور به نوشتن کرد . اول اینکه شما از نوشته هام ناراحت شدی دوم اینکه هنوز فرصت نکرده ای جوابی برام تهیه کنید . البته معتقد هستم که خانم ها خیلی زود می تونند تصمیم بگیرند . زیاد سخت نگیر ....
من عادت کردم به رنجوندن دیگران . اگه بخوای جدی بگیری حرف های منو اونوقت ....
برات آرزوی شادی می کنم
همیشه خوش باشی

ناشناس پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 03:08 ب.ظ http://azadamir.blogfa.com

سلام من خوشحال می شم بیای تو خونم آپ کردم

سوگند پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:22 ب.ظ http://www.nabze-kavir.blogfa.com/

سلام عزیزم.
خیلی لوسی به خدا بی معرفت خانوم!
میدونی چقدر وقته بهم سر نزدی؟
خواستم بگم آپ کردم خوشحال میشم بیای.
منتظرم...!

مرتضی شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:28 ب.ظ

سلام خواهر گلم
از اینکه خواهر گلم جوابم رو نمی ده ناراحتم .
بخاطر بدی که کردم ...ناراحتی
چی شده ...
همیشه تو رو مثل یک خواهر دوست داشته و دارم

مرتضی یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:37 ق.ظ

خوشحال شدم
ان شاء ا.. همیشه شاد باشی عزیز
با آرزوی سلامتی شما...

افسانه دوشنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:27 ق.ظ http://http://donyayesabzeman.persianblog.ir/

باسلام جالب بود

امیرحسین سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:13 ب.ظ http://jalebangiznak.blogsky.com

سلاااااااااااااااام
بی معرفت چرا سر نمی زنی بهم؟
تولدتو که تبریک گفته بودم
بازم مبارکه
بیا پیشم

حمید سه‌شنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:34 ب.ظ http://karaj400.blogsky.com

دیر رسیدم ببخش
تولدت مبارک
سلام ( گل )
عذر خواهم برای کامنت بی ارتباط با مطلب شما
در پی دوستانی که بر مطلب باور من پیام گذاشته اند به وبلاگ شما رسیده ام
قصدم از گذاشتن این پیام
1 تشکر از شما برا ی لطفی که به من داشته اید و
2 دعوت از شما برای بازدید مجددتان از وبلاگم
با آرزوی بهترینها برایتان
حمید

حامد چهارشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:59 ب.ظ http://www.hamed259.persianblog.ir/

کار جنون ما به تماشا کشیده است
یعنی تو هم بیا که تماشای ما کنی

مجید ( یادداشتهای یک وبلاگر ) شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:37 ق.ظ http://www.majid-85.persianblog.ir

سلام حسرت پرواز عزیز//////////////چطوری؟یه سر بهم بزن///////////بروزم////////////

ا م ی ر شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:25 ق.ظ http://www.deltangiii.blogsky.com/

سلام خوبی دوست قدیمی
سا نو مبارک
چه خبر
بابا بیا دیگه پیشم
من اپم ها
راستی وبلاگت اپ نمیشه؟
عزیز موفق باشی
ردپا یادت تره

بهارین یکشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:25 ب.ظ http://baharin.blogsky.com

سلام حسرت پرواز عزیز
من آپم
سر بزنی خوشحال می شم...
در ضمن پس کی این حس نوشتن برا سراغت می آد...دلمون برات تنگ شده ها؟

مرتضی سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:21 ب.ظ

اما
با این همه
تقصیر من نبود
که با این همه...
با این همه امید قبولی
در امتحان سادهْ تو رد شدم



اصلاً نه تو ، نه من!
تقصیر هیچ کس نیست



از خوبی تو بود
که من
بد شدم!

شعر قیصر امین پور

سلام مهربون
کجائی .....

hamidel سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:13 ب.ظ http://hamidel.blogsky.com

ای خدای تنهایان و بی کسان وبی مونسان ای مخاطب اشنای دردهای نگفتنی اگر بنا است بسوزیم طاقتمان ده واگر بنا است بسازیم قدرتمانده ای محبوب جاودانی! اگر نبود غطر حضور تو در تعفن این لاشه های مردار چگونه تاب می اوردیم واگر نبود گرمای دستهای تو در این سرمای بی کسی چگونه سر میکردیم؟

سوگند پنج‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 05:44 ب.ظ http://www.nabze-kavir.blogfa.com

سلام. چطوری گلم؟
آپم با چند تا عکس از سارا کوچولو...
بدو بیا[لبخند]

مجید ( یادداشتهای یک وبلاگر ) دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 01:44 ق.ظ http://www.majid-85.persianblog.ir

سلام حسرت پرواز عزیز///////////خوبی؟ چرا به روز نیستی؟؟؟بهم یه سر بزن به روزم//////////////

حامد دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:53 ق.ظ http://www.hamed259.persianblog.ir

سلام
با یک عاشقانه به روزم

نیما شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:25 ب.ظ http://3arezoo.blogfa.com

سلام خوبی عزیزم .

چه خبر حالت خوبه ؟

حمید شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:16 ب.ظ http://www.paeze-hezarrang.blogfa.com

سلام حسرت پرواز وبلاگت واقعا زیبا بود عالی بود اگه وقت داشتی یه سری هم به من بزن خوشحال میشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد